part 62
چان= یوری تو یادت هست که شغل من چیه.... درسته ....
یوری = ن...نه !!
چان = ما مافیا هستیم ...
یوری = واقعا!!...چه باحال ...
چان = یعنی تو نمیترسی ؟...
یوری = نه ...چیش ترس داره ...
چان = ولش کن اصلا //یوری رو میزاره رو تخت // اینجا بمون و استراحت کن پرنسس
یوری = پرنسس؟؟..
چان = اره ...اگه چیزی هم نیاز داشتی اجوما رو صدا کن پرنسس ...
یوری = باشه ...ولی بهم نگو پرنسس .!!!!..
چان = باشه پرنسس ...
یوری = یاااااااا
چان = باشه باشه ببخشید ...// از اتاق خارج میشه //
//وقتی چان از اتاق خارج میشه یه لحظه خشکش میزنه ...و از رفتاری که با یوری کرد تعجب میکنه ...یعنی اون واقعا یوری بود ...هم من هم یوری ...اینا واقعا شخصیت های ما هستن ؟...یعنی تا این حد عاشقش شدم؟؟....اههههههههههه لعنت بهش ...ولی یوری واقعا از اون چیزی که فکر میکردم خیلی بهتره ...اههههههه چان حالا ولش کن جدی شو و به کارت ادامه بده ...//
ویو چان =
از افکارم خارج شدم و به سمت اتاق کارم رفتم ...نشستم پشت میز و شروع کردم به برنامه ریزی برای محموله هایی که قراره به دستم برسه ...مشغول کار بودم که یهو در اتاقم زده شد ...انتظار داشتم جونگین یا هیون یا یونجون یا نیکی باشن و با باز شدن در و وارد شدن یوری خیلی تعجب کردم ..
چان = یوری ..//تعجب//
یوری = بله ...
چان = اینجا رو از کجا پیدا کردی؟ ...
یوری = اجوما بهم گفت ....حالا ولش کن ...//نشست روی میز کار چان //
چان= //تعجب //
یوری = ن...نه !!
چان = ما مافیا هستیم ...
یوری = واقعا!!...چه باحال ...
چان = یعنی تو نمیترسی ؟...
یوری = نه ...چیش ترس داره ...
چان = ولش کن اصلا //یوری رو میزاره رو تخت // اینجا بمون و استراحت کن پرنسس
یوری = پرنسس؟؟..
چان = اره ...اگه چیزی هم نیاز داشتی اجوما رو صدا کن پرنسس ...
یوری = باشه ...ولی بهم نگو پرنسس .!!!!..
چان = باشه پرنسس ...
یوری = یاااااااا
چان = باشه باشه ببخشید ...// از اتاق خارج میشه //
//وقتی چان از اتاق خارج میشه یه لحظه خشکش میزنه ...و از رفتاری که با یوری کرد تعجب میکنه ...یعنی اون واقعا یوری بود ...هم من هم یوری ...اینا واقعا شخصیت های ما هستن ؟...یعنی تا این حد عاشقش شدم؟؟....اههههههههههه لعنت بهش ...ولی یوری واقعا از اون چیزی که فکر میکردم خیلی بهتره ...اههههههه چان حالا ولش کن جدی شو و به کارت ادامه بده ...//
ویو چان =
از افکارم خارج شدم و به سمت اتاق کارم رفتم ...نشستم پشت میز و شروع کردم به برنامه ریزی برای محموله هایی که قراره به دستم برسه ...مشغول کار بودم که یهو در اتاقم زده شد ...انتظار داشتم جونگین یا هیون یا یونجون یا نیکی باشن و با باز شدن در و وارد شدن یوری خیلی تعجب کردم ..
چان = یوری ..//تعجب//
یوری = بله ...
چان = اینجا رو از کجا پیدا کردی؟ ...
یوری = اجوما بهم گفت ....حالا ولش کن ...//نشست روی میز کار چان //
چان= //تعجب //
- ۷.۶k
- ۰۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط